از طریق فرم زیر می توانید با من تماس بگیرید.یا به سایت زیر مراجعه فرمایید
www.M-Feizi.ir
ایمیل دکتر محمد فیضی:
از طریق فرم زیر می توانید با من تماس بگیرید.یا به سایت زیر مراجعه فرمایید
www.M-Feizi.ir
ایمیل دکتر محمد فیضی:
رئیس جمهور محترم آقای دکتر حسن روحانی
مایه ی مسرت بسیار است که موفق شدید کابینه ای تشکیل دهید که می توان به آن نام واقعی ی اعتدال را داد و نسبتاً مطمئن بود که دیگر مشکل عمده ای برای دستیابی به شعار اصلی ی انتخاباتی تان که عبارت بود از:
آزادی ی فراگیر، امنیت پایدار، اشتغال مولد
در پیش رو ندارید
سرور گرامی
لازم است یادآور شوم به قول هموطنان آذربایجانی مان آنچه را کله ی من می داند کلاه شما بهتر می داند یعنی شما بهتر از من آگاهید که مشکل اصلی ی مملکت ما خام فروشی است، یعنی همه چیز داریم ولی هیچ چیزی نداریم زیرا تقریباً تمام منافع ثروتهای ملی مان نصیب دیگران می شود
برای تغییر این وضع نیازمند رادمردی با درایت بودیم که خداوند متعال به ما ارزانی داشت و شما را در خدمت فرهنگ این مرز و بوم قرار داد
آقای روحانی
نجات کشور در دست شماست، حاجت هیچ استخاره نیست، لازم است هر چه زودتر وارد عمل شوید، نام ناجی ی ایران را برای خودتان در تاریخ جاودانه کنید و به خاطر داشته باشید که چنانچه این موقعیت مناسب از دست رود دیگر معلوم نیست چنین شرایطی فراهم گردد
برای تحقق شعارهای شما مناسبترین راه این است که بیست میلیون شغل در کشور ایجاد گردد، تحقق این آرزو میسر است به شرطی که بتوانیم مواد خامی را که هماکنون صادر می کنیم تبدیل به فرآورده های صنعتی نماییم و سپس بفروشیم
زمینه ی عملی شدن این پروژه در کشورمان مهیاست فقط یک قلم کمبود داریم که آنهم سرمایه است
برای تأمین سرمایه گزینه ی مناسبی وجود دارد و آن اینکه خریداران مواد خام برای تبدیل آنها به فرآورده های صنعتی در کشورهای خودشان با هزینه های جانبی ی کمر شکنی مواجه هستند و بسیار علاقمندند که تأسیساتشان را به کشورهای صادر کننده مثل کشور ما منتقل نمایند تا هزینه هایشان کاهش یابد و در بازار بین المللی قادر به رقابت باشند
اما اشکالاتی که در ساختار فرهنگی سیاسی ی نظام حاکم بر کشور ما وجود دارد آنان را بی اعتماد نموده و حدس می زنند که نتوانیم امنیت لازم را برای سرمایه هایشان فراهم نماییم
عمده ترین اشکالاتی که در نظام ما به چشم می خورد یکی احتمال وقوع شورش مردم در اثر فشارهای ناشی از بار سنگین معیشت و دیگری حمله ی خارجی به مملکت مان می باشد که هر دوی اینها خطری جدی برای سرمایه های آنان به شمار می آید
شورش مردم احتمال دارد به یک انقلاب منتهی شود و جریانی روی کار آید که همانند مرحوم دکتر مصدق که شرکت نفت انگلیس را مصادره کرد و یا مرحوم آیت الله خمینی که سرمایه های هزاران سرمایه دار را از چنگشان درآورد عمل کند
وقوع جنگ خارجی هم با وجود دشمن تراشی های عدیده ای که در اقصی نقاط جهان برای خودمان کرده ایم به هیچوجه دور از انتظار نیست که دیوانه ای مانند صدام پیدا شود کشورمان را مورد بمباران موشکها و هواپیماهای بمب افکنش قرار دهد و به تأسیسات خارجی ها صدمه بزند
آقای روحانی
کلید این دو معما هم اکنون در دست شماست، یکی همین آقای محمد جواد ظریف برای وزارت خارجه که انتخاب بسیار شایسته ای کرده اید زیرا او طی ی چهار سال گذشته که در همین سمت بوده لیاقتش را در حل مشکلات با کشورهای دیگر به خوبی نشان داده و می توان امیدوار بود که بتواند با کشورهایی که با ما در موضع دشمنی هستند کنار بیاید و دشمنی شان را تبدیل به دوستی نماید
اما برای حل مشکل داخلی که رفع خطر شورش مردم می باشد موضوع قدری پیچیده تر است به این صورت که چه در زمان محمد رضا شاه و چه در دوران حکومت جمهوری ی اسلامی غالباً محرک مردم دانشجویان بوده اند و دانشجویان همیشه در اعتراض به فقدان آزادی ی بیان دست به خشونت زده اند پس چنانچه آزادی ی بیان در دانشگاه برقرار گردد دیگر دستاویزی برای اعتراض وجود نخواهد داشت
اینکه شما موفق نشدید وزیر مناسبی برای وزارت علوم که مسؤل دانشگاههاست تعیین نمایید جای نگرانی نیست زیرا خودتان می توانید مسؤلیت وزارت علوم را به عهده بگیرید و آزادی ی بیان را در دانشگاه تأمین نمایید
در نتیجه ی این دو اقدام اساسی که لازم است نود درصد انرژی تان را صرف آن کنید یقیناً صاحبان صنایع بین المللی با کمال میل دست شراکت به ما خواهند داد و به امید خدا طی ده سال آینده اثری از بیکاری و ورشکستگی ی اقتصادی در مملکت باقی نخواهد ماند
به امید رسیدن به آن روز خدا نگهدارتان
محمد رضا کیانفر 8 شهریور 96
سرور گرامی حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب.
از آخرین دیدار ما نزدیک به چهل سال می گذرد، اگر خاطرتان باشد زمستان سال 56 که زمستان سردی بود در بازداشتگاه هنگ ژاندارمری ی مشهد در پشت کوهسنگی نزدیک جاده ی سنتو دو شبانه روز را با هم گذراندیم، در آن روزگار من و شما هر دو به اتهام انتقاد از شاه بی کفایت گرفتار شده بودیم، من که درجه دار ژاندارمری بودم ابتدا به تنزیل یک درجه سپس به سه ماه حبس و بیست روز بازداشت محکوم شده و در نهایت پس از شش سال خدمت زیر پرچم از کسوت نظامی اخراج گردیده بودم ایام بازداشتم را می گذراندم و شما حکم تبعید به ایرانشهر گرفته بودید که از ساواک به ژاندارمری تحویلتان داده بودند تا با دو مأمور به ایرانشهر اعزام شوید.
حضور شما در بازداشتگاه با اینکه مدتش کوتاه بود ولی تأثیر و خاطرات زیادی به جا گذاشت که اگر بخواهم جزئیاتش را بگویم وقت گیر است و تنها به این خاطره اکتفا می کنم که از شما پرسیدم: اتهامتان چیست؟ و شما جواب دادید: نمی دونم، اینا می گن چرا حرف حق رو زدی، باید نازش می کردی چون جرم زدن خیلی سنگینه. امروز که دوباره ضرورتی پیش آمده که با شما همسخن شوم می خواهم از جواب آن روزتان پند بگیرم آنچه را که به نظر خودم حرف حق است نزنم بلکه به سمع مبارکتان برسانم تا هم کسی نتواند مثل ساواکیهای آن روز به زدن متهمم کند و هم حق نان و نمکی را که با هم خوردیم ادا کرده باشم، تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.
رهبر معظم، همان طور که خودتان بهتر از هر کسی می دانید امروز خطراتی جدی کشورمان را تهدید می کند که واجب است شما قبل از وقوع چاره ای بیندیشید زیرا در غیر این صورت این طور که باد می آید و شاخه می جنبد خدای نخواسته چنان طوفانی به پا خواهد شد که نه از تاک نشان ماند و نه تاک نشان و بی شک همه چیزمان را از امنیت گرفته تا یکپارچگی ی مملکت از بین خواهد برد ولی متأسفانه به نظر می رسد که شما با من هم عقیده نیستید زیرا در فرمایشات روز 17 خرداد 96 اصطلاح آتش به اختیار را به کار بردید که حکیمانه نبود و بوی فراق می داد.
رهبر معظم، همانگونه که می دانید در جنگ سه نوع فرمان آتش داریم: یکی آتش به فرمان یعنی به هدفی که فرمان دهم شلیک کنید، دومی آتش به احتیاط یعنی اگر مطمئنید کسی که در تیررستان است دشمن است با تیر بزنیدش و سومی آتش به اختیار یعنی اگر به کسی که در تیررستان است شک دارید گلوله بارانش کنید.
رهبر معظم، این فرمایش شما در شرایط فعلی به قدری مبهم است که هر جریان سیاسی می تواند هرجور بخواهد آنرا تعبیر کند و باعث ایجاد آشوب و تفرقه در جامعه گردد در صورتی که امروز با این خطراتی که کشورمان را تهدید می کند بیش از همیشه نیازمند همبستگی و تفاهم و اتحاد هستیم و این وحدت تنها با محوریت شما امکان پذیر است.
رهبر معظم، همه ی جناحهای نظام و حتی فعالین سیاسی ی خارج از نظام در حکم فرزندان شما هستند و از شما انتظار می رود با یک چشم به آنها بنگرید و شما مسلماً این کرامت و عدالت را دارید که بینشان تبعیض قائل نشوید، امید است تذکرم را به حساب جسارت نگذارید بلکه به حساب به جا آوردن حرمت سفره و نان و نمکی بگذارید که با هم خوردیم. با آرزوی موفقیت شما. محمد رضا کیانفر 09365476322 mohammadrezakianfar5@gmail.com
آقای روحانی، با تبریک موفقیتتان در انتخابات دوره ی دوازدهم ریاست جمهوری لازم به یادآوری است که شما روز 27 اردیبهشت 96 در سخنرانی تان در ورزشگاه تختی مشهد در جواب هوادارانتان که فریاد می زدند: پیام ما روشنه، حصر باید بشکنه. گفتید: خیلی سربسته می گویم همه ی آن چیزهایی که شما می گویید و می خواهید فقط با حضور پررنگ شما پای صندوق انتخابات به وجود خواهد آمد، پس روز جمعه 1+11 همه ی دوستانتان همه ی یاران نظام و کشور را پای صندوق بخوانید و بیاورید.
از این اظهارات شما چنین استنباط می شود که کمر همت به حل مشکل آقایان خاتمی، موسوی، کروبی و خانم رهنورد بسته اید، به نظر من این قول شما اجرا شدنی است به شرطی که از راهش وارد شوید، راه درستش این است که وقت را تلف نکنید هرچه زودتر حرفهایتان را با این چهار عزیز گرفتار در حصر یکی کنید و به آنها بقبولانید که دست از لجبازیهای بچگانه شان بردارند نامه ای خطاب به رهبر معظم انقلاب بنویسند در آن از رفتار آنارشیستی ی خودشان که روز 25 خرداد 88 مرتکب شدند در راهپیمایی ی بدون مجوز حضور یافتند اظهار ندامت نمایند از مقام معظم رهبری تقاضای بخشش کنند آن نامه را به شما بدهند از شما خواهش نمایند بر آنان منت گذارید و آن را به دست مقام معظم رهبری برسانید، شما خواهششان را اجابت کنید نامه را بگیرید و در جیبتان بگذارید.
روزی که برای دریافت اعتبارنامه ی ریاست جمهوری تان به حضور رهبر معظم شرفیاب می شوید پس از آنکه ایشان اعتبارنامه ی شما را اعطا فرمودند شما با یک دستتان آن را بگیرید با دست دیگرتان نامه ی آن عزیران را به طرفشان دراز کنید و خواهش نمایید بزرگواری کنند رویتان زمین نیندازند و آن را از دستتان بگیرند، اگر این پیشنهاد را مو به مو اجرا نمایید با حدس قریب به یقین مطمئنم انشاالله گوش شیطان کر گره از کار فروبسته ی آن عزیزان گشوده خواهد شد و شما در نزد طرفدارانتان سربلند می گردید. موفق و پیروز باشید، محمد رضا کیانفر 09365476322 mohammadrezakianfar5@gmail.com
سرور گرامی خانم هاجر چنارانی نماینده ی محترم شهرستان نیشابور و شهر فیروزه.
شما در نخستین نطق خود در صحن علنی ی مجلس سخنانی فرمودید که مرا ناامید کردید و از آن دلبستگی که در اثر نطقهای تبلیغاتی ی پیش از انتخابتان در من ایجاد شده بود تا حد زیادی کاستید، به این جهت بر خود لازم می دانم دقایقی از وقت گرانبهایتان را بگیرم و چند جمله در نقد فرمایشات شما به حضورتان تقدیم کنم تا شاید برایتان حکم زنگ اخباری داشته باشد که جبران مافات نمایید و جایگاه شایسته ای را در قلوب امثال من پیدا کنید.
بانوی محترم، شما از چه کار آقای احمدی نژاد راضی بودید که آنقدر وقت و انرژیتان را برای سفرهای استانی ی وی تلف کردید؟ در صورتیکه می توانستید از آن وقت گرانبهاتر از طلا و انرژی ی ارزشمندتر از جواهرتان در جهت رفع مشکلات و ترمیم خرابیهایی که وی در طول هشت سال ریاست جمهوری اش بر سر این کشور و این مردم آورده بود استفاده نمایید، آقای احمدی نژاد در طول مدت ریاست جمهوری اش کارهای مثبت زیادی انجام داد ولی به نظر من دو کارش بسیار نابخردانه بود:
یکی بی ادبیها و بی تربیتیها و فحاشیهایی که نسبت به دیگران از جمله کشورهای دیگر و مخصوصاً اسرائیل ادا می کرد و باعث دشمن تراشی و انتقامجویی در آنها گردید که تحریممان نمودند و چوبش را ما مردم باادب خوردیم، در صورتیکه شما که شخص فرهیخته و فرهنگ دوست و آشنا به تمدن هستید می دانید که این لحن گفتار درخور انسانهای فهیم نیست بلکه از خصوصیات بشرهای دورانهای گذشته که هنوز به مرحله ی تمدن نرسیده بودند و در جهالت به سر می بردند می باشد.
و دیگری قطع سوبسید قبل از آنکه منبع مطمئن دیگری را جایگزین آن کند که بازهم هزینه اش را ما مردم فقیر پرداختیم، وی درست مثل اینکه بخواهد بچه را گول بزند چهل و پنج هزار و پانصد تومان یارانه به دستمان داد و به جای آن چهارصد هزار تومان سوبسید را از جیبمان برداشت که این کارش کاملاً زرنگی به حساب می آید و نشانی از مردانگی ندارد.
شما فرمودید: «تقاضای مردم و رهبری مقاوم سازی ی اقتصاد، ایجاد اشتغال و حل مشکلات تولید می باشد که توفیق چندانی حاصل نشده است، همانگونه که رهبر انقلاب فرمودند مشکلات کشور ناشی از مدیریت ضعیف، بی حال، ناامید، غیر انقلابی و بی تحرک است، این مشکلات زمانی حل می شود که مدیریت انقلابی، فعال، پرتحرک و کارآمد بر کشور حاکم شود و امیدواریم ملت ایران در بیست و نهم اردیبهشت این مشکل را علاج کند.»
سرور عزیز، اگر دقیقتر و منصفانه تر به رویدادها نظر بیفکنید حتماً گواهی خواهید داد که آقای روحانی بزرگترین مانع سر راه این آرزوی مردم و رهبری را که تحریمهای بانکی و معاملاتی بود از میان برداشت و جاده را برای رشد اقتصاد و ایحاد اشتغال در کشورمان باز کرد، همان موانعی که در اثر بی خردی ی آقای احمدی نژاد برایمان ایجاد گردیده بود، اما اینکه شما مشکلات کشور را ناشی از مدیریت غیر انقلابی ارزیابی کرده اید و راه حل آنها را مدیریت انقلابی معرفی نموده اید به نظر من کاملاً اشتباه است زیرا به عنوان محقق تاریخ معتقدم اکثر قریب به اتفاق مشکلات ما ناشی از عملکردهای انقلابی که طی ی 39 سال گذشته اعمال کردیم می باشد و تا زمانی که رویه ی انقلابی مان را کنار نگذاریم و به روشهای اصلاح طلبانه متوسل نگردیم به هیچوجه موفق به حل مشکلات بیشمارمان نخواهیم شد.
خواهر گرامی، حل کردن مشکلات جامعه با توسل به روشهای انقلابی مناسب این زمان که در قرن 21 یعنی قرن انفجار اطلاعات و اوج فرهنگ زندگی می کنیم نیست بلکه امروز انسانها مشکلاتشان را از طریق دوستی و محبت و احترام به یکدیگر حل می کنند، اینکه آقای حسن روحانی گوشی ی تلفن را برمی دارد و 21 دقیقه با آقای باراک اوباما صحبت می کند نشان دهنده ی هوشمندی ی وی و درک درست او از شرایط و مناسبات قرن حاضر است و شما مطمئن باشید که از این رویه اش نتیجه ی آبرومندانه و افتخار آمیزی خواهد گرفت.
شما در سخنرانی تان خواستار تکرار تجربه ی هشت سال جنگ تحمیلی در اداره ی امور کشور شده اید در صورتیکه به خوبی می دانید حاصل آن تجربه ی هشت ساله بیش از 300 هزار شهید و تعداد بیشتری معلول و اسیر و میلیاردها خسارت بود و خدا نکند دوباره چنان تجربه ای نه تنها در کشور ما بلکه در هیچ کشوری رخ دهد زیرا جنگ با هر هدفی که باشد مایه ی عقب ماندگی و ذلت و ضعف جامعه می گردد.
شما همچنین گفتید: «اقتصاد مقاومتی ساختاری نظام مند دارد که در آن تهدیدها به فرصتها تبدیل شود و زمینه ی رشد و توسعه ی اقتصادی و نهایتاً عدالت اجتماعی به وقوع بپیوندد، اقتصاد مقاومتی با اتکا به نیروهای درونی به دنبال تبدیل شدن به اقتصاد پیشرو و قدرتمند است، تجلی ی اقتصاد مقاومتی در حوزه ی تولید است و در این حوزه عوامل مهم و زیادی تأثیر دارد از جمله مواد اولیه، دانش و فن آوری، نیروی انسانی، شرایط محیطی و اقلیمی و همچنین سرمایه، در حال حاضر مهمترین ماده ی اولیه در اقتصاد در دنیا نفت و گاز است که ایران منابع غنی ی نفت و گاز در اختیار دارد، از لحاظ دانش و فن آوری نیز استعدادهای فوق العاده ای در کشورمان داریم، حدود سی میلیون نیروی کار ساده و جوان و شرایط اقلیمی و فیزیکی ی ایران، ظرفیتهای بسیاری برای اقتصاد مقاومتی ایجاد کرده است، مهمترین مشکل ما در حال حاضر بالا بودن نرخ بیکاری است که باعث افزایش آسیب های اجتماعی می شود، باید در سایه ی بسیج همه با هم در ریشه کنی ی بیکاری متحد شویم با ایجاد تعاونیهای روستایی، اتحادیه های کارآفرینی، اشتغال پایدار به خصوص در روستاها فراهم آوریم و از مهاجرت جلوگیری کنیم چرا که مهاجرت باعث حاشیه نشینی، اعتیاد، فساد و بی بند و باری، طلاق و هزاران آسیب اجتماعی در جامعه می شود، باید سه قوه ی مجلس، قضاییه و مجریه همه با هم به دنبال حل مسئله باشیم، در راستای اشتغال به اقشار آسیب پذیر جامعه به خصوص معلولان، به خصوص زنان سرپرست خانوار و به خصوص زنان بدسرپرست توجه ویژه شود، با افزایش وابستگی به اقتصاد غرب ولو به صورت کلامی، شکنندگی ی اقتصاد کشور افزایش می یابد.»
همشهری ی با عزت، این فرمایشات شما بر ملا کننده ی این واقعیت است که نظام جمهوری ی اسلامی طی ی 39 سال حاکمیتش نه تنها نتوانسته معضلات جامعه را بر طرف کند بلکه تا حد زیادی بر آنها افزوده است اما در مورد راه حلهایی که ارائه داده اید و اقتصاد مقاومتی در رأس آنهاست باید به عرضتان برسانم که اقتصاد مقاومتی تنها یک شعار است که هیچگونه پایه ی علمی و قابلیت اجرایی ندارد زیرا فاقد عنصر اصلی ی اقتصاد که سرمایه است می باشد و مشخص نیست که سرمایه ی لازم برای اجرای اقتصاد مقاومتی از چه منابعی باید تأمین گردد، درآمد ملی ی ما که نفت است در شرایط فعلی کفاف مخارج گزاف کشورمان را نمی دهد پس حساب بازکردن روی درآمد نفت برای ایجاد اقتصاد مقاومتی بیشتر به یک خوش خیالی ی ذهنی شبیه است تا یک واقعیت عینی و قابل دسترسی.
اگر نظر مرا بخواهید تنها راه ایجاد اشتغال در کشور ما سرمایه گذاری ی خارجی است و آنهم در صورتی امکان پذیر است که وضعیت سیاسی ی مملکت دارای سامان گردد و آنهم در صورتی به سامان می رسد که مخالفین نظام از حق اظهار نظر و انتقاد برخوردار باشند یعنی قانون به همان اندازه که از موافقین نظام پشتیبانی می کند از مخالفین نظام هم حمایت نماید و به همان مقدار که موافقین نظام از امکانات بیت المال برای تبلیغ افکارشان استفاده می کنند مخالفین نظام هم از آن بهره مند گردند.
فقط در این حالت سرمایه دار خارجی رغبت می کند سرمایه ی عزیزتر از جانش را به مملکت ما بیاورد آن را به کار اندازد و سود حلالتر از شیر مادرش را نوش جان نماید، در غیر اینصورت نه تنها هیچ سرمایه داری در کشور ما سرمایه گذاری نمی کند بلکه سرمایه داران وطنی نیز همانگونه که طی ی 39 سال گذشته سرمایه های خودشان را از کشور خارج کرده اند فرار سرمایه ادامه خواهد یافت و وضعیت اقتصادی ی ما از اینکه هست وخیمتر خواهد شد.
اینکه آرزو کردید 29 اردیبهشت 96 آقای روحانی سرنگون گردد به نظر من اگر خدای نخواسته این آرزوی شما تحقق یابد مسلماً به ضررمان خواهد شد زیرا وی در چهار سال ریاست جمهوری اش راه تعامل با غرب را هموار کرده و تا حد زیادی شرایط سرمایه گذاری ی خارجی را فراهم ساخته که اگر در چهار سال پیش رو نیز رویه اش را ادامه دهد قطعاً اقتصاد کشورمان را به مقصد مطلوبی خواهد رساند پس از شما خواهر عزیز انتظار دارم تا این حد بدبین نباشید و بیشتر نسبت به آینده امیدوار باشید. با آرزوی موفقیت شما، محمد رضا کیانفر 09365476322
بنام خدا
پس ازاعلام دفن أو در سال1363 از طرف بیمارستان سجاد فرزندم هنوز زندة است خواهشمنداست عاجزانه تقاضا دارم من کمک کنید تا فرزندمان پیدا کنیم
ساعت 1:45 بعد از نیمه شب سوم دی سال 1363 همسر اینجانب (سید فاضل هاشمی) در بیمارستان سجاد تهران وضع حمل نمود ونوزاد پسری در کمال صحت وسلامت بصورت زایمان طبیعی به دنیا اورد ودر مدارک موجود در زیر مشاهده میکنید که قید شده نوزاد کاملا سالم است.
مادر کودک در بخش 3 بیمارستان (بخش جراحی زنان واقع در طبقه 3 بیمارستان) بستری شد. در حالی که نوزاد در طبقه اول یعنی بخش نوزادان ودور از مادر قرار داشت (مدارک موجود است) گواهی ولادت نوزاد توسط خانم دکتر رقیه مهر انگیز طباطبایی صادر شد
گواهی پزشک وماما راجع به ولادت وبرگ پذیرش وتشخیص بیمارستان را مشاهده میکنید(مدارک موجود است).
برگه ی اول برگه ی تشخیص وپذیرش مادر وبرگه ی دومی برگه ی تشخیص وپدیرش کودک است که در ان قید شده کودک فقط زردی داشته.
ساعت 9 صبح همان روز مادر را بدون اینکه به نوزاد شیر داده باشد مرخص شد و به توصیه خانم دکتر طباطبایی برای اطمینان از شرایط مناسب نگهداری نوزاد در سرمای زمستان قرار شد کودک برای چند روز در بیمارستان نگهداری شود. اینجانب در سه روز متوالی هر روز به بیمارستان مراجعه کردم وفرزندام را در حالی که کاملا سالم بود ملاقات میکردم . در این سه روز هیچ یک ازپرسنل اشاره به ناقص بودن نوزادم نکردند.
در روز 06/10/1363 اینجانب برای ترخیص نوزادم به اطاق نوزادان مراجعت کردم اما کودکم را نه دیده م. پرستاران بمن اطلاع دادند که دکتر ازغندی خواهان صحبت کردن با من است. پس از مدتی دکتر نوزاد "محمد ازغندی امده وبمن گفت" فرزند شما عقب مانده مغزی وقلبی بوده وبه همین دلیل فوت شده واگر زنده میماند شما واو گرفتارمیشدید پس این اتفاق به نفع شما بوده ونگران فرزند بعدی خود نباشید که چنین نخواهد بود". اینجانب بدون دیدن جسد نوزاد و بدون دریافت سندی دال بر عقب ماندگی یا فوت او و با حسن نیت تمام گفته های دکترپذیرفتم
و بیمارستان را ترک کردم. قابل ذکر است با وجود خصوصی بودن بیمارستان هزینه ای برای سه روز بستری شدن نوزاد از من در خواست نشد؟وتنها مبلغ هزار تومان بابت تدفین از من گرفته شد.
سال 1374
پس از گذشت 11 سال از ماجرا اینجانب با مشاهده گزارشات روزنامه ای مبنی برسرقت نوزادان از برخی بیمارستان ها کنجکاو شدم وتصمیم بر پیگیری میگردم. با مراجعه به بایگانی هیچ مدرکی مبنی بر فوت نوزادم پیدا نکردم.
بلا فاصله از بیمارستان شکایت کردم وخواستار رسیدگی به موضوع شدم. دادگاه پس از بررسی درخواست موضوع را از بهشت زهرا پیگیری میکند. بهشت زهرا رونوشت برابر اصل اعلامیه فوت شماره 30748 را به دادگاه ارایه کرد (مدارک موجود است)
نکاتی در ایناعلامیه وجود دارد قابل تامل است:
تاربخ صدور اعلامیه هشت روز بعد از اعلام فوت نوزاد به این جانب یعنی 14 /10/ 1363 *
عدم درج تاریخ فوت نوزاد ؟ *
عدم درج نام پدر ومادر نوزاد*
عدم درج جنس نوزاد(پسر یا دختر) *
فاقد امضای معرف جسد وتنها نام صادر کننده اعلا میه ان را امضا کرد(محمود صباغ) *
علت مرگ را نارس بودن نوزاد ذکر کرده واین با مدارک موجود در بیمارستان که حاکی از سلامت نوزاد تناقض دارد *
* این اعلامیه مربوط به قبر شماره قطعه 93 وردیف 121وشماره 93 وبا توجه به مدرک بهشت زهرا این قبر نیز متعلق به نوزاد دیگری به نام صالح ابادی است که از بیمارستان مهدیه منتقل شده (مدارک موجود است)
لازم به ذکر است بقیه اعلامیه های فوت بهشت زهرا دارای اطلاعات کامل بوده؟
دادگاه با توجه به این اعلامیه فوت حکم تبرئه بیمارستان را صادر کرد
اینجانب مجددا پیگیری کردم وبه دادستان کل کشور شکایت کردم . دادستان هم به این اعلامیه اعتراض میکند وازسازمان بازررسی کل کشور مامورپیگیری این موضوع میشود(مدارک موجود است).
همزمان اینجانب از طرف وزارت بهداشت پیگیری این موضوع کردم که گزارش تهیئه شده که تاید میکند بر سالم بودن نوزاد وبیمارستان هیچ مدرک مبنی بر فوت نوزاد صادر نکرده ودرخواست پیگیری جدی و ونیاز به بازجوئیهای مکررنموده که تا بحال انجام نشده. (مدارک موجود است)
مدارک موجود در بیمارستان نشان میدهد برگه پذیرش وتشخیص مربوط به مادر نوزاد حاوی اطلاعات وکامل بوده وپزشک معالج نیز امضا کرده. اما برگه نوازد من فاقد اطلاعات لازم می باشد.
برگه نوزاد دارای نقص های به شرح زیر است:
* سیر بیمار در بیمارستان
* وضعیت بیمار در هنگام ترخیص
* واز همه مهمتر عدم امضا توسط پزشک معالج
* فاقد اطلاعات قسمت فوت شده
برگه های مربوط به نوزاد ضمیمه
این موارد همگی نشان دهنده آن است که پزشک نوزاد( محمد ازغندی) هیچ مدرکی علیه خود باقی نگذاشته وبه صورت شفاهی فوت نوزاد به اینجانب اعلام کرده.
در سال 1374 اینجانب در خواست نبش قبر نمودم که با درخواست من موافقت نشد وپرونده مختومه شد.
سال 1387
حدود 13 سال بعد مجددا شکایت کردم که دادیار پرونده خواستار اعلامیه فوت شد.
کارمند بهشت زهرا کپی برابر اصل اعلامیه فوت را از قسمت پایین کاغذ برید وسپس آن را برای دادیار فرستاد. اما دادیار متوجه شد که اعلامیه ناقص است وقسمت نام وصادر کننده ی آن حذف شده . بنابر این خواستار ارسال اصل اعلامیه فوت شد.
اعلامیه فوت کامل و بریده شده ضمیمه میباشد.
پس از مشاهده ی اعلامیه فوت اصلی . دادیار دستور به نبش قبر نمود .( قبری که طبق مدارک بهشت زهرا دو نفر میبایستی در آن دفن شده باشند ) اما با نبش قبر مشخص شد که تنها یک جسد در آن موجود است که مربوط به خانواده صالح آبادی است. (مدارک موجود است)
در هنگام نبش قبر ماموری از طرف آ زمیشکاه کوثر حاضر بود وبا برداشتن نمونه های از پیکر و انتقال آن به آزمایشگاه .آن زمان آزمایشگاه قادر به آزمایش (دی ان ای) از آن آستخوان نبود وفقط اندازه های استخوانها مقایسه کردند که با اندازه های ذکر شده در مدارک پزشکی نوزاد من مطابقت نداشت . (مدارک موجود است)
مدارک پیوست نشان میدهد که پزشک قانونی نیز این عدم تطابق را تایید کرد است.
اخیرا و پس از سه سال و با پیشرفت وسایل آزمایشگاه قادر آزمایش ( دی ان ای) از همان استخون ها شدند ودر یافتند که این نمونه استخوان مربوط به فرزند ما نیست (مدارک موجود است).
مدارک بهشت زهرا نشان داد که نوزاد نارسی در تاریخ
( 27/9/1363) در همان بیمارستان به نام ابو الحسنی فوت شده وتا زمان اعلام فوت نوزاد من به این جانب یعنی تاریخ (6/10/1363) در بیمارستان نگهداری شده است. این جسد نهایتا تا تاریخ (14/10/1363) یعنی همان روزی که برای فرزندم اعلامیه فوت صادر کردند در بیمارستان نگهداری شد (18 روز) تا اگر ما جسد نوزاد ما خواستیم ببینیم به جای نوزاد ما این جسد به ما نشان داده شود.
در تاریخ (14/10/1363) وپس از اینکه مطمئن شدن که ما دنبال جسد نوزادم نرفتیم (وپس ازیک هفته) این جسد به بهشت زهرا منتقل شد ودر قبر شماره 38 دفن شده وهمزمان با آن اعلامیه فوت تقلبی فرزندم صادر کردند. البته قبری که برای فرزندم معین کردند شماره 39 بوده ودر واقع جسد نوازد صالح ابادی در همان روز دفن شده . در واقع این کار کردند که اگر بعدا اگر یک روزی علیه بیمارستان شکایتی شده و نبش قبر انجام شود یک جسدی پیدا میکنند و ادعا میکنند که ان جسد مربوط به نوزاد ما بوده.
هم چنین نمونه های مشابه دیگری در مدارک بهشت زهرا از این بیمارستان ملاحظه شده (مدارک موجود است)
بعد از نبش قبر قاضی دستور به احضار دکتر ( محمد ازغندی) کرد و احضاریه را به محل کار او ( در مانگاه بهگر) ارسال کرد که مسئولین آنجا گفتند چنین دکتری در این درمانگاه وجود ندارد. اداره ی آگاهی احضاریه دیگری را به منشی وی رساند ولی ایشان از دریافت آن خودداری نموده تا بالاخره احضاریه را به منزل ایشان ارسال کردند که مجبور در حضور در آگاهی شد.
دکتر ازغدی بیان میکند که در این ماجرا امکان دارد بچه را جا به بجا کرده باشند اما خود بی اطلاع بوده وفقط خبر فوت را داده؟
قابل ذکراست چندین سال قبل که پرونده مختومه شده بود اینجانب به همراه یکی از خدام امام رضا (ع) به مطب دکتر ازغندی رفتیم وایشان اذعان نموده که سرقت نوزاد حقیت داشته است!
در این ما جرا دادگاه جنائی تهران گزارشی تهیئه کرده که ضمیمه میباشد
در ضمن روزنامه ایران و سایت تابنک این خبر منتشر کردند که لینک های مربوطه در زیراست
http://www.iran-newspaper.com/1392/4/2/Iran/5396/Page/24/Index.htm
http://www.titreemroz.ir/fa/news/24082
با تشکر فراوان
سید فاضل هاشمی تلفن تماس:09123067284
با عرض سلام و خدا قوت و تشکر و سپاس گزاری فراوان، احتراما خواهشمندم از دانش آموزان سمپادی عضو اتحادیه انجمن های اسلامی دانش آموزی ارومیه حمایت و پشتیبانی بکنید. زیرا اولا مقام معظم رهبری مدظله العالی فرمودند که : سمپاد خیلی مهم است،من نگران سمپاد ام. من التماس میکنم که منویات و سخنان مذکور حضرت مقام معظم رهبری به معنی واقعی کلمه اجرایی و عملیاتی شود.نکته بعدی اینکه خواهش میکنم از جناب آقای ابراهیم محمدی،مدیر کل محترم اداره کل آموزش و پرورش استان آذربایجان غربی حمایت و پشتیبانی همه جانبه بکنید و بودجه و اعتبار بیشتری بدهید تا ایشان بتوانند مشکلات دانش آموزان را بیش از پیش رفع کنند. همچنین خواهش میکنم از ایشان کتبا تقدیر و تشکر بکنید تا انگیزه ایشان افزایش یابد. و همچنین التماس میکنم قدرت و اختیارات جناب آقای ابراهیم محمدی مدیرکل محترم اداره کل آموزش و پرورش استان آذربایجان غربی افزایش چشمگیر یابد.زیرا ایشان مومن، انقلابی، سخت کوش، خدمت گزار، مردمی، فروتن، با سواد،خردمند، با شخصیت و زحمتکش و نابغه هستند. همچنین مقام معظم رهبری مدظله العالی فرنودند که :
آینده ى مملکت در دست دانش آموزان است.
اینکه من روى مسائل مربوط به دانش آموز و آموزش و پرورش و مسائل تحصیل و تربیت، این همه تکیه می کنم و هرجا و با هر کسى که احساس بکنم به نحوى با مسائل تعلیم و تربیت ربط دارد ارتباط برقرار مىکنم و نظرم را مىگویم، دنبال کار را مىگیرم، به خاطر این است که من از آینده میترسم.
دانش آموزان نونهالى که در اختیار دستگاه فرهنگى کشور قرار دارند، عزیزترین و سرشارترین سرمایه و ذخیرهى آیندهى این ملتند.
سربازان حقیقى انقلاب شما دانش آموزان هستید و انقلاب، چشمانتظارِ شماست.